توضیحات :
تحقیق در مورد امپرسیونیسم در نقاشی در 23 صفحه قابل ویرایش در قالب Word.
بخشی از متن :
مقدمه
همگان می دانند نقاشی که شاخه ای از هنر های تجسمی است سبک ها و شیوه ها مختلفی از جمله امپرسیونیسم و ... است شناخت و بررسی این سبک ها کمک بسزایی در بالا بردن توانایی های عقلی و عملی خواهد داشت.هدف از بررسی سبک امپرسیونیسم تاریخچه آن که چه قرنی بوجود آمده و از کجا سرچشمه گرفت و به کجا ختم می شود. امپرسیونیسم مهمترین پدیده هنر اروپایی در سده ی نوزدهم و نخستین جنبش نقاشی سبک ها روبروست. امپرسیونیسم مکتبی است که به سبب برخی نظرات مشترک و به منظر و عرضه مستقل آثارشان در کنار هم قرار گرفت هسته اولیه جنبش رامنه، رنوآر، سیلی شکل دادند این هنرمندان با چند تن از هنرمندان دیگر گروهی را تشکیل دادند که به آنها انجمن بی نام هنرمندان نقاشی، پیکره ساز و چاپگر گویند و نمایشگاهی برگزار کردند در همین نمایشگاه عنوان یکی از نقاشی های منه (امپرسیون : طلوع آفتاب) بهانه ای شد که لویی لورا – روزنامه نگار نشریه ی ساری واری- آنان را به مشخره(امپرسیونیست) خواند این عنوان از سوی اعضای گروه پذیرفته شد .
منظور از مطالعه و تحقیق این شیوه آشنایی با سبک ها و روش کار آنهاست که ما به خلاصه ای از شیوه ی کار امپرسیونیسم در اینجا اشاره کردیم و هنر بطور کلی، قدرتمند ترین شیوه ی بیانی است که انسان بوجود آورده است تا از طریق آن درباره ی جهان، انسان یا درون خود مفهومی را بیان کند. آثار هنری نتیجه و احساس بشر هستند و احساسات و ادراکات او را نسبت به جهان نمایان می کند.
پیدایش سبک امپرسیونیسم
مهمترین پدیده هنر اروپایی در سده نوزدهم و نخستین جنبش نقاشی مدرن به شمار می آید. امپرسیونیسم مکتبی با برنامه و اصول معین نبود بلکه تشکل آزادانه ی هنرمندانی بود که به سبب برخی از نظرات مشترک و به منظور عرضه ی مستقل آثارشان در کنار هم قرار گرفتند. اینان نظام آموزشی متداول و هنر آکادمیک را مردو د می شمردند و نیز با این اصل رمانتیسم که مهمترین مقصود هنر انتقال هیجان عاطفی هنرمند است ، مخالف بودند. اما برعکس این نظر رئالیست ها را می پذیرفتند که مقصود هنر باید ثبت پاره هایی از طبیعت و زندگی به مرد روحیه علمی و فارغ از احساسات شخصی باشد. بر این اساس
می توان امپرسیونیسم را ادامه منطقی رئالیسم صده نوزدهم دانست.
هنرمندان این سبک
هسته ی اولیه ی این جنبش را منه، نوآر، سیسلی و بازی شکل دادند. آنان پس از تشکیل«انجمن بی نام هنرمندان نقاش، پیکره ساز و چاپگر» آارشان را در عکاسخانه نادر به معرض دید عموم گذاشتند.
در همین نمایشگاه عنوان یکی از نقاشیهای منه{امپرسیون: طلوع آفتاب} بهانه ای شد تا لویی لروا- رونامه نگار نشریه شاری واری- آنان را به مسخره «امپرسیونیست» بخواند.
تنوع آثار این نقاشان باعث شده است که امپرسیونیسم را نه چون یک سبک متمایز بلکه حساسیت مشترک هنرمندان مزبور نسبت به روح زمانه بدانند.
در واقع، مشخصات سبک امپرسیونیسم را در منظره های اولیه رنوآر، و در آثار منه، پیسارو، سیسلی و مریزو می توان باز شناخت.
فلسفه امپرسیونیستی
زیباشناسی در عصر امپرسیونیسم به اوج بسط و کمال خود می رسد و معیارهای خاص آن، یعنی نگرش منفعل و فکورانه به زندگی، زودگذری و ناپایداری و احساس گدائی متبنی بر لذت جوئی است. مرم درباره اسرار هستی و عمق روح بشری یاوه می سرایند، یزهایی معقول را لوس و بی مزه می دانند و می خواهند در چیزهای ناشناخته کندو کاو کنند.
نسبت به آرمانهای زاهدانه و چشم پوشی از جهان اظهار اعتقاد و اخلاص می کنند.
امپرسیونیسم به عنوان آخرین سبک معتبر هنری در پایان قرن به بایگانی هنر خوانده می شود. در حالی که متفکران آن مردمی مایوس و دست از جان شسته اند. که با همه قطع رابطه کرده اند. گروهی دائم الخمرند و برخی خانه به دوش و دربدر، وان گوگ و چند تن دیگر مدتی را در تیمارستان می گذرانند و بیشتر عمرشان را در قهوه خانه و سالنهای موسیقی و فاحشه خانه ها و بیمارستانها می گذرانند این فلسفه، جهان متمدن را به منزله کارگاه بزرگ هنرمند و خود هنرمند را به چشم بهترین کارشناس می نگرد.«دالامبر» وقتی گفته بود:«روا به حال هنری که تنها در چشم هنرمندان زیبا باشد»!
فلسفه زیبا شناخت امپرسیونیسم حاوی مقدمه جریان کامل تولید برای مصرف خانواده هنر است. امپرسیونیسم دو نوع هنرمند جدید را پرورش می دهد که در دو قطب مخاطب، از جامعه بیگانه شده اند:
قلمزران جدید و کسانی که برای گریز از تمدن غرب به سرزمینهای دور و بیگانه پناه می برند. یک امپرسیونیست راستین در پی آن بود که دریافت بصری آنی از یک صحنه- به خصوص منظره طبیعی را ثبت کند.
از این رو، او به نقاشی در دامان طبیعت- که نقاشان باربیزن آن را قبلا آزموده بودند- روی آورد. بدین سان، منظره نگاری به هنری بدل شد که در آن نقاش می کوشید تصویر منعکس شده بر روی شبکیه چشم را از نو بسازد، و معادل کیفیت زنده چشم انداز تابناک را به مدد رنگها بیافریند. او فامهای خالص را در هم می آمیخت ولی از رنگ های موضعی نیز یکسره چشم نمی پوشید.
سایه ها را نه با رنگهای خاکستری و سیاه، بلکه به مرد مکمل رنگهای اشیا نشان می داد.
با حذف خطهای مرزی، خصلت بارز شکل اشیا از میان رفت؛ و نقاشیهای امپرسیونیست به تصاویری از نور و جو، و بازیهای رنگ مستقیم و انعکاسی بدل شد. منه، پیسارو، و سیسلی به تکمیل تجربه های رنوآور پرداختند. مانه- محتملا با پافشاری مریزو و منه- نقاشی هوای باز را پذیرفت و رنگامیزی طیفی رنوآور را با نقاشی تابناک خود در آمیخت. در سالهای بعد، منه تجزیه و تحلیل دریافتهای بصری را با دقت تمام ادامه داد.
پسیارو و تحت تاثیر سرا به نظریه نئوامپراسیونیسم جلب شد. ولی رنوآر با تاکید بر طراحی خطی، به اسلوبی لطیف در پیکرنگاری زنان برهنه دست یافت.
عادت نقاشی کردن در زیر آفتاب تابان، استفاده از فامهای خالص برای انتقال روشنایی طبیعت، و کار بست تکضبربه های قلم بر روی بوم، از ویژگی های منظره نگاری امپرسیونیسم بودند(سرا وسایدنئو امپرسیونیست ها کوشیدند پایه ای علمی برای این دستاوردهای بیابند)منه تنها هنرمندی بود که همواره به این اصول وفادار ماند.
پیدایش امپرسیونیست در اروپا
در دهه 1890، امپرسیونیسم سراسر اروپا را فرا گرفت، و سپس به آمریکا راه یافت. ولی مقارن با تثبیت اصول امپرسیونیسم، واکنشهایی نیز علیه آن بروز کرد. اشتیاق به ثبت واقعگرایانه دریافتهای لحظه یی، حذف جنبه های تمثیلی و ادبی از نقاشی، نفی برخورد عاطفی با موضوع و دلبستگی به عینیت، تمرکز بر حالتهای گذرا و اتفاقی به بهای نادیده گرفتن شناختی بعدی در اروپا، تاریخ تلاش برای بازگردانیدن«معنا» به اثر هنری بود. حتی، نسلی که در دامان امپرسیونیسم پرورش یافت، کوششهایی را برای آزادسازی رنگ و خط از کارکرد بازنمایی صرف آغاز کرد؛ در پژوهشهای خود به راههای استفاده از ارزشهای عاطفی یا نمادین این عناصر دست یافت. با این حال کمتر نظریه هنری مدرن را می توان شناخت که بر اساس کشف رنگ امپرسیونیست ها استوار نبوده باشد.
و...
فهرست مطالب :
مقدمه 2
پیدایش سبک امپرسیونیسم 3
هنرمندان این سبک 3
فلسفه امپرسیونیستی 4
پیدایش امپرسیونیست در اروپا 6
تاثیرات نور در امپرسیونیست 9
عناوین دیگر امپرسیونیست 10
نتیجه 21
منابع 22
مبلغ قابل پرداخت 20,000 تومان