محل لوگو

تحقیق در مورد شهيد مطهرى و ديدگاه‏هاى تربيتى در 56


توضیحات :

تحقیق در مورد شهيد مطهرى و ديدگاه‏هاى تربيتى در 56 صفحه در قالب Word قابل ویرایش.

 

بخشی از متن :

شهيد مطهرى و ديدگاه‏هاى تربيتى

قرآن مظهر رحمت و جلوه ربوبيت خداوند و كتاب شناخت و تربيت انسان است و به دليل برخوردارى از چنين هويتى، مطالعه دقيق كتاب تشريع و نظام تكوين را به قصد دريافت تصور روشن و واقع بينانه از آنها به بشر توصيه مى‏نمايد، تا از اين طريق، راه تعالى و تكامل خود را هموار و زمينه تشكيل و تأمين زندگى آرمانى خويش را در دو جهان، فراهم سازند.

ناكامى و گمراهى انسان از نگاه قرآن در صحنه زندگى، به اشتباه در برنامه‏ريزى، قانون‏گذارى و نظام رفتار خلاصه نمى‏شود، بلكه تفسير و تلقى غيرواقع بينانه از هستى را نيز در بر مى‏گيرد و به همين دليل در اين كتاب مقدس، آموزش حكمت و حقايق هستى در كنار تلاوت آيات الهى، تزكيه و تعليم وحى، به عنوان عامل مؤثر در جهت رهايى انسان از ضلالت مطرح است. (يتلوا عليهم آياته و يزكّيهم و يعلّمهم الكتاب و الحكمة و ان كانوا من قبل لفى ضلال مبين) (جمعه/ 2)

بدين ترتيب، قرآن رسالت تعليم و تربيت انسان را به عهده دارد و هر مفسر، پژوهنده و مربى كه بدان روى آورد به گونه‏اى راهى به شناساندن نظام تربيتى قرآن مى‏جويد و به فرا خور فهم و توانش به تبيين ديدگاه هاى تربيتى اين كتاب آسمانى دست مى‏يابد.

شهيد مطهرى، از معدود دانشمندانى است كه به دليل شخصيت علمى، فلسفى و حضور جدى در حوزه مكتب‏هاى تربيتى و فلسفى معاصر خود و برخوردارى كامل از تمامى‏ويژگى‏ها و شرايط لازم براى يك مفسر، توانسته است گام‏هاى بلندى در راستاى تبيين و ارائه مكتب تربيتى قرآن بردارد، هر چند كه تازه هاى استاد در اين رابطه، هنوز در آثار مختلف ايشان پراكنده‏اند و ارائه نظام‏مند آنها همچنان يك نياز شمرده مى‏شود!

از ويژگى هاى يافته‏هاى تربيتى شهيد مطهرى از قرآن كه بهره گيرى از آن براى نهادهاى پرورشى قابل توصيه مى‏باشد، توجه همزمان به فلسفه آموزش و پرورش و روش تربيتى قرآن است كه در اين نوشته به صورت فشرده، به مطالعه گرفته مى‏شود.

فلسفه تربيت در قرآن

گرچه توجه به فلسفه تربيت، پيشينه‏اى تاريخى به قدمت خود تربيت دارد و هر مربى و نظام تربيتى به گونه اى ديدگاه‏هاى زيربنايى و فلسفى اين حوزه معرفتى را نيز به بحث گرفته است، ولى جداسازى فلسفه تربيت از روش تربيتى همچنان فلسفه ساير علوم، گذشته چندان درازى ندارد. تعريف‏هايى كه براى (فلسفه تربيت) ارائه شده‏اند، به صورت روشن و تا حدودى همصدا پيوند بايدهاى نظام اخلاقى را با مباحث كلى و فلسفى ترديد ناپذير مى‏دانند، از آن جمله گفته‏اند:

عناصرى كه تشكيل دهنده يك نظام تربيتى هستند و به صورت نظامدار و منطقى با هم ارتباط دارند، در حقيقت برآمده و متأثر از پرسش‏ها و بحث‏هاى كلى‏اند كه ماهيت فلسفى و وجود شناختى دارند و از چيستى انسان (موضوع تربيت) و ارزش‏هاى انسانى (محتواى قابل انتقال به تربيت شونده) كه دو عنصر اساسى در نظام تربيتى مى‏باشند، سخن مى‏گويند. [1]

 

جان ديوئى مى‏نويسد:

(اگر بخواهيم تعليم و تربيت را به عنوان جريان تشكيل گرايش‏هاى اساسى، عقلانى و عاطفى نسبت به طبيعت و همنوعان تلقى كنيم، در اين صورت ممكن است فلسفه را به صورت تئورى كلى يا اساس فطرى تعليم و تربيت تعريف كنيم.) [2]

هاروى سيگل مى‏نويسد:

(مقصود فلسفى بودن فرد در ارتباط با آموزش و پرورش يعنى به دست آوردن يك احساس معنى، هدف و تعهد شخصى رضايت بخش براى هدايت فعاليت هاى او به عنوان يك مربى.) [3]

در تعبيرهايى از اين دست، اين مطلب به چشم مى‏خورد كه موفقيت يك نظام تربيتى در گرو اين است كه تكيه بر يك ديد كلى قانع كننده در مورد هستى، انسان و چيستى مفاهيم نظام تربيتى داشته باشد. دانشى كه اين نياز را برآورده مى‏سازد فلسفه آموزش و پرورش نام دارد.

شهيد مطهرى در مطالعات تفسيرى تربيتى خويش، به اين مهم به طور جدى توجه داشته و در كنار تلاش گسترده‏اش جهت تبيين روشن تمامى‏عنوان‏هاى كليدى تربيت كه محور عمده فلسفه آموزش و پرورش را تشكيل مى‏دهند. [4] در پرتو آيات قرآن، به مطالعه انسان، جهان و آفريدگار هستى مى‏پردازد.

 

 

 

 

تربيت پذيرى انسان

از نگاه استاد، قرآن، انسان را موجودى مى‏شناسد، مركب از بدن و روح كه هويت الهى دارد [5] (و نفخت فيه من روحى) (حجر/ 29) و اين روح، زاييده عنصر مادى وجود او است، (ثم أنشأناه خلقاً آخر) ولى نبايد در دامن مادر طبيعت محبوس بماند، بلكه بايد راه تكامل را بپيمايد و گرنه در (اسفل سافلين) كه چهره آن جهانى‏اش جهنم است: (فامّه هاويه) (قارعه/ 9) باقى مى‏ماند. [6]

انسان در بعد الهى خود، از آغاز آفرينش، برخوردار از فطرت متعالى و انسانى مى‏باشد. حقيقت فطرت عبارت است از ويژگى‏هاى انسانى و گرايش‏هاى فطرى‏ [7] مانند دين خواهى، حقيقت جويى، زيبايى دوستى، گرايش به پرسش و علاقه‏مندى به اخلاق كه بالقوه موقع تولد در انسان وجود دارند و بايد به فعليت رسيده، راه رشد را طى كنند. [8] قرآن در اين باره مى‏فرمايد:

(فأقم وجهك للدين حنيفاً فطرت الله التى فطر الناس عليها لاتبديل لخلق اللّه ذلك الدين القيّم) (روم/30)

پس روى خود را متوجه آيين ناب كن! اين فطرتى است كه خداوند، انسان را برآن آفريده، دگرگونى در آفرينش الهى نيست اين است آيين استوار.

قرآن جهان را در خدمت تربيت انسان دانسته است و در پرتو مطالعه كتاب هستى، باور به غيب و شناخت عقلانى و علمى‏آفريدگار هستى كه آميزه اى از رشد حقيقت جويى و تقرب به خداوند است، رشد و تربيت انسان را تحقق پذير مى‏داند:

(دستگاه عقل و فكر انسان از راه حس، قوام و مايه و قوت مى‏گيرد. راه عبور به معقولات از ميان محسوسات مى‏گذرد، و به همين دليل، قرآن دعوت به تدبر در همين محسوسات كرده است، زيرا از همين محسوسات بايد به معقولات پى برد، ولى نبايد در عالم محسوس متوقف شد، (إنّ فى خلق السموات و الأرض و اختلاف الليل و النهار لآيات لاولى الالباب) (آل عمران/190)، يعنى در خلقت آسمان و زمين، در مشاهده همين پيكر عالم و پوسته و قشر عالم، نشانه ها و دلايلى بر روح عالم و لب و مغز عالم است.) [9]

اساس، عالم غيب است. اين شهادت، ظهورى است از غيب و آيه، نشانه و علامتى است براى غيب. آيه را در جايى مى‏گويند كه يك چيز ماهيتش اشاره به جاى ديگر باشد، پس عالم اصلاً وجودش وجود علامتى است و يك مطلبى را دارد به ما مى‏فهماندأ اگر انسان خودش را آن چنان كه هست بشناسد، به عالم ملكوت آشنا شده و عالم ملكوت را شناخته است: [10]

(إنّ فى السموات و الأرض لآيات للمؤمنين. و فى خلقكم و ما يبثّ من دابّة آيات لقوم يوقنون) (جاثيه/43)

(بدين دليل كه در طبيعتِ آيات و نشانه‏هاى الهى، اقتضاى رشد و تعالى نهفته است، نگاه تعالى طلبانه به جهان مى‏تواند رشد و تكامل انسان را در پى آورد. قرآن در رابطه بإ؛ ه‏ه‏ه نقشه سازنده نشانه‏هاى توحيد مى‏گويد:

(واتل عليهم نبأ الذى آتيناه آياتنا فانسلخ منهاأ و لو شئنا لرفعناه بها و لكنّه أخلد الى الأرض و اتبع هواه) (اعراف/176-175)

بخوان بر آنها حكايت آن كسى را كه آيات‏مان را در اختيار او قرار داديم، ولى او خود را از دايره آن آيات بيرون كشيد اگر مى‏خواستيم او را به وسيله آن آيات بالا مى‏برديم، اما او خود را به زمين و طبيعت چسباند.) [11]

(انسان اگر در دنيا، با جان عالم آشنا نشد و چشم دلش باز نگرديد، در آخرت نابينا محشور مى‏شود: (و من أعرض عن ذكرى و نحشره يوم القيامة أعمى). مى‏گويد: چرا مرا كور محشور نمودى (ربّ لم حشرتنى أعمى و قد كنت بصيراً. قال كذلك أتتك آياتنا فنسيتها) (طه/126-125) تو آن چشم بينا را در دنيا پيدا نكردى و آيات ما را كه جلو چشمت بود نمى‏ديدى، بديهى است كه اينجا هم كورى، هر كه در دنيا چشم باطن داشته باشد، اينجا هم چشم دارد.) [12]

بعثت، و پرورش انسان

شهيد مطهرى فلسفه بعثت را نيز در حوزه تربيت انسان جست وجو مى‏كند و در پى اين است كه ارتباط غيب را با انسان از طريق وحى بر مبناى نياز او به رشد و تكامل تحليل نمايد و اين مطلب را به عنوان يك واقعيت قرآنى و قابل مطالعه در سخنان خداوند مطرح مى‏كند:

(رب، در قرآن گرچه برگرفته شده از (ربب) به معناى خداوندگارى است و نه (ربو) و (ربى) به معناى پرورش، ولى هيچ يك از تربيت و صاحب اختيارى به تنهايى نمى‏تواند رساننده معنى رب باشد، در معناى رب هم خداوندگارى نهفته است و هم مربى. خداوند، هم كمال رسان است و هم صاحب اختيار عالم طبيعت. و ماده، هم مخلوق خداوند است و هم مربوب او، هيچ كدام از عوالم ماده كامل آفريده نشده وخداوند همه را در اين جهان به كمال نهايى مى‏رساند و رب العالمين است. اصولاً اين جهان، جهان پرورش است، انسان‏ها اعم از خوب و بد همگى در حال پرورش يافتن هستند. [13] (كلاّ نمدّ هؤلاء و هؤلاء) (اسراء/20 و 18)

ارسال پيامبران، مظهر اسم (رب) است، از اين رو قرآن مى‏فرمايد: (إنّا كنّا مرسلين رحمة من ربّك) (دخان/ 56) يعنى اين پروردگار تو و پرورش دهنده آسمان‏ها و زمين به حكم اينكه (رب) و پرورش دهنده است، پيغمبران را براى تكميل و تربيت استعدادهاى بشر فرستاده است. [14] خداوند مى‏خواهد بشر را تربيت كند، مكتب تربيتى و مكتب تكميلى فرستاده و به پيامبر مى‏گويد: بگير وحى را و اين وسيله تربيت و تكميل. [15] را (اقرأ باسم ربّك الذى خلق‏أ اقرأ و ربّك الأكرم) (علق/2)

با توجه به اينكه دين ريشه در فطرت انسان ها دارد و گرايش هايى را كه با آفرينش آنها پديد مى‏آيند، توضيح مى‏دهد. (فأقم وجهك للدين حنيفاً فطرة اللّه التى فطر الناس عليها)، و به عبارت ديگر دين رنگى است كه دست حق در متن تكوين و در متن خلقت، انسان را به آن رنگ، متلوّن كرده است. [16] (صبغة اللّه و من أحسن من اللّه صبغة) (بقره/138)، بنابر اين بعثت انبياء پاسخى است به تقاضايى كه در درون انسان وجود دارد، و پيامبر(ص) (مذكّر) است و در پى بيدارى نيروهاى فطرى بشر و مشتعل ساختن شعور مرموز عشق پنهان وجود او مى‏باشد. [17]

ولى به دليل تغييرپذيرى چراغ فطرت، سازندگى دين بستگى به روشن بودن چراغ فطرت دارد، اگر انسانيت فطرى انسان سرجايش نباشد، تعليمات انبياء تأثيرى ازخود بر جا نمى‏گذارد، به همين دليل قرآن مى‏فرمايد: (ذلك الكتاب لاريب فيه هدى للمتقين) (بقره/1)، انسان‏ها داراى دو گونه هدايت هستند: هدايت فطرى و هدايت به اصطلاح اكتسابى، و قرآن مى‏خواهد بگويد كه تا كسى چراغ هدايت فطرى‏اش روشن نباشد، هدايت اكتسابى براى او فايده ندارد، يعنى تعليمات انبيا براى اشخاص مسخ شده و انسانيت را از دست داده مفيد نيست.

در سوره (ماعون) تكذيب دين (أرأيت الذى يكذّب بالدين)به كسى نسبت داده شده كه از انسانيت خارج شده و يتيم را به شدت از خود مى‏راند (فذلك الّذى يدعّ اليتيم)؛ يعنى اين امر، شرط انسانيت است و فطرت انسانيت حكم مى‏كند كه انسان نسبت به يتيم عاطفه داشته باشد. (ولايحضّ على طعام المسكين) اين كسى است كه براى اطعام مساكين و تغذيه مردم گرسنه ترغيبى ندارد؛ يعنى اول انسانيتش را از دست داده، آدمى‏كه انسانيت را از دست بدهد، قهراً اسلاميت را هم پيش از اين از دست داده، يعنى ديگر يك انسان طبيعى نيست يك انسان مسخ شده است، [18] اين گونه افراد با كفر ورزيدن و مخالفت با دعوت پيامبر(ص) نامه قلبشان لاك و مهر مى‏شود و دلهاشان تأثيرپذيرى را از دست مى‏دهد. [19] (ختم اللّه على قلوبهم و على سمعهم) (بقره/7).

معنى شناسى تربيت

جاودانگى و همه زمانى بودن درك‏ها و گرايش‏هاى فطرى، اساس انسانيت و تحقق دهنده معناى آن است. [20] كه:

(اصل لغت تربيت، اگر به كار برده مى‏شود چه آگاهانه و چه غيرآگاهانه بر همين اساس است، چون تربيت يعنى رشد دادن و پرورش دادن و اين مبنى بر قبول كردن يك سلسله استعدادها و يك سلسله ويژگى‏ها در انسان است.) [21] (اگر استعدادى در يك شيئ نيست بديهى است كه آن چيزى كه نيست و وجود ندارد، نمى‏شود آن را پرورش داد.) [22]

(ولى با پذيرش فطرت، انسانيت، تربيت و تكامل انسانيت، معنى پيدا مى‏كند.) [23]

استاد بر اساس چنين تحليلى، تبيين ارزش‏ها و تكامل را در فلسفه‏هاى مادى، اعم از اگزيستانسياليسم و كمونيسم به نقد مى‏كشد و مى‏گويد:

(اگزيستانسياليست ها كه واقعيت قابل تحصيل را سود مادى مى‏دانند و دنبال نمودن غير آن را نامعقول مى‏شمارند و در عين حال ارزش‏ها را اشياء آفريدنى دانسته‏اند و نه واقعيت‏هاى كشف كردنى، مقصود شان يقيناً ايجاد واقعيت هاى معنوى نيست، زيرا آنها منكر واقعيت داشتن معنويات‏اند، بنابراين مقصود از (آفريدن ارزش‏ها) اعتبار ارزش است در عدالت [ مثلاً ] كه نقطه مقابل ظلم مى‏باشد تا آن را به عنوان هدف بشناسد و اين شبيه پرستش موجود دست ساز خود است كه بت پرست‏ها انجام مى‏دادند، در صورتى كه هدف بايد چيزى باشد كه در مرحله بالاتر قرار دارد و انسان تلاش مى‏كند كه به آن برسد.) [24]

ماركسيست‏ها اخلاق را بازتاب ابزار كار مى‏شمارند و چون ابزار كار در حال تكامل است، پس اخلاق نيز در مسير تكامل قرار دارد و اين نامگذارى بيش نيست وحكايت از تكامل چيزى ندارد، بلكه بر اساس اين ديدگاه، با از بين رفتن ابزارى، اخلاقى نسخ مى‏شود و به جاى آن چيز ديگرى مى‏آيد و اين با سقوط اخلاق نيز سازگار است. [25]

 

فهرست برخی از مطالب :

شهيد مطهرى و ديدگاه‏هاى تربيتى

فلسفه تربيت در قرآن

تربيت پذيرى انسان

بعثت، و پرورش انسان

معنى شناسى تربيت

واقعيت ملكات اخلاقى

اهداف و مبانى تربيت

انسان و حس كرامت

وجدان عمومى

حس خداجويى

 


مبلغ قابل پرداخت 25,000 تومان

توجه: پس از خرید فایل، لینک دانلود بصورت خودکار در اختیار شما قرار می گیرد و همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال می شود. درصورت وجود مشکل می توانید از بخش تماس با ما ی همین فروشگاه اطلاع رسانی نمایید.

Captcha
پشتیبانی خرید

برای مشاهده ضمانت خرید روی آن کلیک نمایید

  انتشار : ۴ تیر ۱۳۹۹               تعداد بازدید : 280

تمام حقوق مادی و معنوی این وب سایت متعلق به "" می باشد

فید خبر خوان    نقشه سایت    تماس با ما